هفت سین
ابری اگر نبود
می توانستی
از اين آسمان کوتاه
دانه دانه
ستاره بچينی،
از موهای مدام آشفته اش
بيآويزی
و انگار کنی
می گويد:
به قالين َموْر می مانم
که هرچه کهنه شود
زيباتر می گردد
هرچند
دو، سه بچه ی شيطان
بر آن شاشيده باشد
رسيدی؟
حالا سفره ی هفت سين را
ميان ميدان "دام"پهن کن
باران هم که ببارد
سپاهی گم نام
با خيل کبوتران
مهمان تواند