Poems

آب سیاه

شقایق‌ها اول آمدند و

ملخ ها
بعد وقت باد
این تمام کودکی ی چشم‌های تو بود
پیش از آب سیاه و تیغ
رشته‌های هزار مسجد
از گل‌های دیوانه رد می‌شد
 
اول شقایق‌ها رفته‌اند
بعد مادربزرگ و
اتاق نمور شازده
عکس اوپنهایمر و پاتریس لومومبا
مبل قرمز در حراجی‌ی الیاس
 
چارقدهای بته‌دار آبی رد شدند
آکاردئون و پرچم‌های عزا
ترک ها      کردها
عموهایم      با عکس‌شان     ته قلیان
مادرم در صف اول نماز جمعه      پشتش به من
برادرم عضو بسیج
 
اول ملخ‌ها می آیند و بعد شقایق‌ها
نه
اول شقایق‌ها رفته بودند
و ملخ‌ها...
 
گودی چشم      از پرف پر می‌شد
دره‌های زمستان سفید است
 
بعد تیغ و آب‌های سیاه ...